فیلم هواس
رحمان زاده و همسرش و دخترشان مریم و پسر کوچکشان محمدرضا برای تفریح به شمال میروند. رضا شریفی ویلا را آماده میکند و سعی میکند دختر را به دست آورد. مریم به دنبال یک جوان ثروتمند به نام مهران بزرگنیا است؛ اما به جای او با یک جوان فقیر به نام احمد آشنا میشود. آن دو بعد از مدتی عاشق هم میشوند. اما احمد فاش میکند که او مهران نیست. مریم احمد را ترک میکند و به طور تصادفی با مهران ملاقات میکند.