آکیبا مرکز جهان برای سرگرمیهای جالب و عجیب و غریب است. در بهار 1999، ناگومی واهیرا با آرزوهای پیوستن به یک کافه خدمتکار به آنجا میرود. او به سرعت در کافه تون توکوتون، معروف به کلبه خوک، پیش بند میپوشد. اما سازگاری با زندگی پرهیاهوی آکیبا به سادگی سرو چای و خوشحال کردن مشتریان نیست. او باید با رانکو، که هرگز لبخند نمیزند، همکاری کند و بهترین تلاشش را برای ارتقای کلبه خوک در میان سایر کافههای خدمتکار انجام دهد. در این مسیر، او باید جایگاهی برای خود در میان زرق و برق و هیجانهای زندگی در کلبه خوک پیدا کند. درست زمانی که رویاهای ناگومی در دسترسش قرار میگیرد، او متوجه میشود که همه چیز در کافههای خدمتکار آکیبا آنطور که به نظر میرسد نیست.