فیلم سرزمین شیشهای
جاس با پدرش زندگی میکند که یک راننده کامیون است و زمان زیادی را دور از خانه سپری میکند. یک روز، جاس دختری و یک زن سالخورده را در انبار پیدا میکند. آنها خود را نیا و آلووا معرفی میکنند و لباسها و موهای عجیبی دارند. آنها میگویند در جنگل زندگی میکنند اما نمیتوانند به آنجا برگردند. به زودی، چند مأمور سرویس مخفی ظاهر میشوند و شروع به پرسیدن سوالات زیادی میکنند. آنها متوجه میشوند که این افراد شکارچیانی هستند که به دنبال جواهر شفابخش الفها هستند. جاس به همراه بهترین دوستش آیزاک تصمیم میگیرد به دوستان جدیدشان در برابر شکارچیان کمک کند.