فیلم شفرها بروند!
مارکو، آدی، آکو و دیان در جلوی یک بلوک آپارتمانی در فوزینه وقت میگذرانند. مارکو عصبانی است زیرا بسکتبال را ترک کرده و مجری تلویزیونی جذاب او را نمیبیند و پدرش رادوان قرار است به خاطر ترک بسکتبال او را کتک بزند. آدی از این که برادرش سانل معتاد است و پدرش میرساد ترجیح میدهد به جای رسیدگی به این موضوع، در اتریش به پیشخدمتها توجه کند، ناراحت است. دختر شفر ماکارویچکا به آکو سخت میگیرد و او میخواهد انتقامش را از دامجانویچ - راننده اتوبوس بگیرد. دیان نگران است زیرا مادرش سونیا میخواهد به اسلواکی کونجیچه منتقل شود. یک شب، پلیسها پسرها را متوقف میکنند و دنیای آنها شروع به فروپاشی میکند.