در سال 1973، یونا نبی زمین، رهبر یک فرقه است که اراده زمین را از طریق صداهایی از گردابی که مجتمع زندگی آنها بر روی آن ساخته شده، به پیروانش منتقل می‌کند. اعضای "خانواده" امیدوارند که پس از خدمت به گرداب، یا بهتر بگوییم به یونا، به زندگی پس از مرگ با کارمای مثبت و انرژی ابدی دست یابند. ناامیدی‌ها زمانی بروز می‌کند که اعضای خانواده در تلاش برای مقابله با تمایلات انسانی خود هستند، که نشانه‌ای از وسواس آنها برای یکی شدن با طبیعت انسانی است، هرچند که نسخه‌ای نادرست از آن باشد. آیین‌های نگران‌کننده، آزمایش‌های خشن ایمان و جلسات موسیقی و رقص، اشکالی از قربانی کردن برای گرداب توسط خانواده هستند - و همچنین زندگی واقعی کسانی که می‌خواهند به خانواده بپیوندند اما مقدر به تعلق نیستند.