فیلم دفترچه یادداشت خیالی OL
در یک صبح دلگیر دوشنبه، هفته من آغاز میشود. اگرچه من (باخاریتیم) خوابآلود هستم، اما آرایش میکنم و به سمت محل کارم در یک بانک میروم. سوار مترو پر از مسافر میشوم و در نزدیکترین ایستگاه مترو به محل کارم پیاده میشوم. در آن ایستگاه مترو با ماکی فوجیکاوا (کاهو) ملاقات میکنم. او نزدیکترین همکار من در محل کار است. در حین صحبت با یکدیگر، به محل کارمان میرسیم.