یک بانکدار مرده است. او در مواد هسته‌ای قاچاق می‌کرد، بنابراین اطلاعات فرانسه دو مأمور را برای پیدا کردن لیست تماس‌های او که روی یک فلش درایو است، منصوب می‌کند: موریل - رئیس، تندخو، آماده برای خوابیدن با هر مردی، در حال فکر کردن به اینکه آیا باید بچه‌دار شود - و فیلیپ، جوان‌تر، پسرانه، دقیق، که از علاقه جنسی صریح موریل ناراحت است. آنها کنستانس، بیوه بانکدار را زیر نظر دارند: زنی ساده، دوستانه، باز و قابل اعتماد. او در حال گرفتن درس‌های اپرا است، بنابراین جاسوسان فرانسوی به کلاس ملحق می‌شوند، که موریل از آن لذت می‌برد. به نظر می‌رسد که جاسوسان دیگری نیز به دنبال همان فلش درایو هستند و برخی از آنها نیز آواز می‌خوانند. آواز خواندن، جاسوسی و رابطه جنسی به دوئت‌های مختلف و در نهایت به یک رویارویی منجر می‌شود.