فیلم کشتار در برف
در ژاپن فئودالی، زنان آسیبپذیر، نیازمند حفاظت و قادر به فریب هستند. جوکیچی میکواگامی، یک سرگردان، هنوز انتقام مرگ همسر و پسرش را به طور کامل نگرفته است. او به دنبال کونیسادا چوچی است، که در نوبت خود، کشتن او را به کماندار چرخدستی، کوبونجی، سپرده است. کوبونجی و جوکیچی در زمستان، نزدیک گذرگاه ساساگو ملاقات میکنند، زمانی که هر دو زنانی را نجات دادهاند: جوکیچی اویا را که لوت مینوازد نجات داده است، زنی که قبیله و معشوقش میخواهند او را بکشند؛ کوبونجی اوهارو، زنی با اصالت را که به یک مسافرخانهدار متاهل است، نجات داده است. آیا این نجات یک هوس است یا چیزی عمیقتر؟ و چرا جوکیچی به محافظ کوبونجی مبتلا به بیماری میشود؟ در نهایت جوکیچی چه کاری درباره اویا خواهد کرد؟