فیلم زنده ماندن با گرگها
در سال 1942، دختر جوان یهودی میشا، مادر روسیاش گرusha و پدر آلمانیاش روون در یک خانه کوچک در آردن، بلژیک از دست آلمانیها پنهان میشوند. میشا ارتباط نزدیکی با مادرش دارد که به او توصیه میکند اگر روزی کسی به او گفت "عشق زندگیام"، بدون هیچ سوالی از او پیروی کند. وقتی والدینش توسط نازیها دستگیر میشوند، میشا به یک خانواده آلمانی سپرده میشود و سرپرست بدرفتار او با دختر بدرفتاری میکند. با این حال، او در خانواده ارنست و همسر دیوانهاش مارت به حمایت میرسد که مواد غذایی برای خانواده سرپرست تأمین میکنند. میشا عاشق سگهای ارنست است و پیرمرد به او یک قطبنما میدهد و میگوید که والدینش به شرق برای کار اجباری فرستاده شدهاند. وقتی این زوج پیر به خاطر پناه دادن به دختر لو میروند و توسط آلمانیها دستگیر میشوند، میشا از طریق جنگلها به سمت شرق فرار میکند. در طول سفرش به دنبال والدینش...