فیلم فردا مرا دوست داشته باش
سه سال از زمانی که الینگ به همراه کیجل بیارنه، هم اتاقیاش از مؤسسه در برونز به شهر نقل مکان کرد، میگذرد. الینگ اکنون به تنهایی در آپارتمان زندگی میکند. کیجل بیارنه به طبقه بالاتر رفته است، جایی که با ریدون و دختر کوچکشان موژو زندگی میکند. الینگ احساس میکند که یک بیگانه است و هر روز بیشتر از دیگران جدا میشود. او با شگفتی به انسانها نگاه میکند و تعجب میکند که چگونه بقیه به خوبی سازگار میشوند. در نهایت، کیجل بیارنه اوضاع را مدیریت میکند. الینگ اعتراض میکند، اما هنوز هم از اینکه به مردی جدید تبدیل شده، خوشحال است. او عمیقاً میداند که چه چیزی کم دارد و یک شب بالاخره زنی را پیدا میکند که میداند میتواند خلأ زندگیاش را پر کند. او آماده است هر کاری انجام دهد تا اعتماد او را جلب کند و عشقش را به دست آورد. اما وقتی به خانه دوست دختر جدیدش برای شام دعوت میشود، چندین اعتراض در ذهن الینگ شکل میگیرد و داستان به آن شکلی که او فکر میکرد، پایان نمییابد.