فیلم در یک روز صاف
پس از دههها کار در صنعت کشتیسازی گلاسکو، فرانک ردموند، مردی 55 ساله و کارگر، ناگهان بیکار میشود. برای اولین بار در زندگیاش، او بدون شغل و حس جهتگیری است و به خاطر غرورش نمیتواند درخواست کمک کند. بهترین دوستانش - دنی شیطون، نورمن خجالتی و ادی بدبین - در کنارش هستند، اما فرانک هنوز هم احساس تنهایی میکند. یک جمله بیفکر از دنی الهامبخش فرانک میشود تا خود را به چالش بکشد. او در حال بررسی روابطش با همسرش جوآن و پسرش راب است و مصمم است تا اعتماد به نفس خود را تقویت کند. او تصمیم میگیرد کار تقریباً غیرممکنی را انجام دهد - شنا کردن در کانال انگلیس.