رم باستان، در زمان امپراتور نرون. وینیشیوس، یک پاتریسی جوان، عاشق لیگیای زیبا می‌شود، دختر یک فرمانده بربر که در نبرد کشته شده است و او را برای همخوابی می‌خواهد. برای لیگیا، یک مسیحی، همخوابی با یک بت‌پرست گناهی شدید و ننگین است. با این حال، وقتی وینیشیوس زخمی می‌شود، لیگیا از او مراقبت می‌کند و شروع به پاسخ دادن به احساسات او می‌کند. وینیشیوس نیز به یادگیری مسیحی علاقه‌مند می‌شود و از رسول پیتر می‌خواهد که او را آموزش دهد. در همین حال، امپراتور نرون مسیحیان را متهم به شروع آتش‌سوزی بزرگ در رم می‌کند و به زندانی کردن، شکنجه و قتل زیر دستان مسیحی خود تشویق می‌کند.