فیلم مکانیسم
تقابل بین معصومیت و شر، کوتاهترین تعریف از موتیفهای اصلی فیلم است. داستان در یک روز زمستانی در یک استان دورافتاده، دور از تمام رویدادهای مهمی که امروز جهان را تکان داده، اتفاق میافتد. یک معلم جوان به یک روستای دورافتاده میرود که پس از شش سال انتظار، اولین شغل خود را پیدا کرده است. او خوشحال و امیدوار است که زندگیاش بالاخره آغاز میشود... ویژگی اصلی دیگر نیز مشابه است. شخصیت مرد از جنگی برمیگردد که در واقع در آن نبود. او در روز اول جنگ زخمی شد و هشت ماه را در بیمارستان گذراند. اولین شغل او به عنوان راننده تاکسی در یک ایستگاه قطار خالی است که مسافران زیادی ندارد، اما آرامشی را ارائه میدهد که برای غلبه بر تروما نیاز دارد و به او امید میدهد که بالاخره چیز خوبی برایش اتفاق بیفتد. اما زمانهای سخت تهدید میکنند که رویاهای معلم و راننده تاکسی را نابود کنند. خوشبختانه مردی که جوان مانند آنهاست، اما اهداف کاملاً متفاوتی در زندگی دارد.