فیلم چشمهای بسته
شخصیت اصلی، بازیگر جوانی به نام ایوان است. در طول یک تور، او شاهد خودکشی غیرقابل توضیح یکی از همبازیهایش میشود. پس از بازگشت به پاریس، او این موضوع را به زنی به نام زنی، که معشوقه سابق بازیگر مرده است، میگوید. زنی به ایوان علاقهمند است، اما ایوان به تدریج در بحران شخصی خود غرق میشود. در یک مقطع خاص، او وانمود میکند که نابینا است و یک جفت عینک با لنزهای سیاه میخرد. او به شیوه جدید و محدودتر دیدن خود علاقهمند میشود و از باز کردن چشمانش امتناع میکند. واقعیت جای خود را به تخیل وسواسآمیز او میدهد. ترکیب خیال و واقعیت باعث شد که رویکرد سانتونی با رویکرد بونیول مقایسه شود.