فیلم پولکا دستبندها
الیزابت متقاعد شده است که همسایه پر سر و صدایش، دانشمند چارلز مگن را کشته است. برای نجات او، آقای ماتئو، پدر الیزابت، خود را متهم میکند در حالی که پیروت، نامزد الیزابت، جسد را از بین میبرد تا پدر و دختر را نجات دهد. از طرفی، یک گنگستر نیز معتقد است که دانشمند را کشته است اما توسط یک پوستکنی که برای جانش میدود، مورد اصابت گلوله قرار میگیرد. دختر، پدرش و نامزدش نیز فرار میکنند. اما مگن مرده نیست. یک ولگرد به جای او اشتباه گرفته میشود و یک بازپرس پلیس همه را متقاعد میکند که او همان کسی است که گنگستر را شلیک کرده است. در پایان این زنجیره دیوانهوار از حوادث، همه شخصیتها در ایستگاه پلیس دوباره ملاقات میکنند و همه برای ابراز آرامش خود میرقصند.