ورونیک لنیه یکی از معتبرترین خانه‌های مد در پاریس را اداره می‌کند. شریک اول او شوهرش پیر است که برای طراحی سبک‌هایی که موفقیت شرکتشان را به ارمغان می‌آورد، از یک حرفه هنری امیدوارکننده دست کشیده است. مشکل این است که ورونیک تنها برای کارش زندگی می‌کند و به خود و شوهرش اجازه استراحتی نمی‌دهد. در کن، پیر با واندا، یک خواننده جوان با چشمان عجیب و جذاب ملاقات می‌کند. شوهر ناامید به او علاقه‌مند می‌شود اما به تدریج متوجه می‌شود که این موجود مرموز نمی‌تواند او را راضی کند. ورونیک، که احساس بدبختی می‌کند، می‌فهمد که در مسیر اشتباهی قرار دارد. او به پیر قول می‌دهد که تلاش کند تا کار و زندگی زناشویی را آشتی دهد. ورونیک و پیر دوباره با هم زندگی و کار خواهند کرد و هر یک برای اشتباهات دیگری عذرخواهی می‌کند.