فیلم کریسمس که تقریباً نبود
سم ویپل، یک وکیل در سرزمین قصهها، با دیدن بابا نوئل در آستانه کریسمس شگفتزده میشود. به نظر میرسد که وقتی او کودک بود، نامهای به بابا نوئل نوشت و از او به خاطر هدیههایی که دریافت کرده بود تشکر کرد و پیشنهاد داد که روزی جبران کند. آن روز اکنون فرارسیده است - یک روح بدجنس به نام فینیاس پرون، که مالک قطعه زمین قطب شمال است، اجاره معوقه را مطالبه میکند. در غیر این صورت، او بابا نوئل، خانم نوئل و الفها را اخراج کرده و تمام اسباببازیهای کریسمس را میگیرد. این سم و بابا نوئل هستند که باید راهی برای پرداخت بدهی پرون پیدا کنند و از لغو کریسمس جلوگیری کنند.