فیلم رمانسرو مروکی
کشاورز جوان آلامی خانوادهاش را ترک میکند تا در جایی دیگر کار پیدا کند. او با کشور و مردم، آداب و رسوم در کوسته در شمال آفریقا آشنا میشود: زندگی بازار در تیتوان، هنر صنایع دستی، زندگی موریها، رقصها و جشنها به احترام خلیفه، مساجد سفید، ندای مؤذن از مناره و موسیقی نی چوپانها. آلامی همچنین به ندای فرانکو پاسخ میدهد و از مراکش به اسپانیا پرواز میکند تا در جنگ Bürgerkrieg بجنگد. در نهایت آلامی به همسر و فرزندانش برمیگردد.