فیلم دوست هندو من
دیگو یک کارگردان فیلم است که وقتی به او گفته میشود که بیماری بدخیمی دارد که میتواند کشنده باشد، با دوستدخترش که سالها با هم بودهاند، ازدواج میکند، با دوستانش خداحافظی میکند و شروع به درمانهای طولانی در بیمارستان میکند. در حالی که یاد میگیرد با درد زندگی کند و همچنین با مرگ گفتگو میکند، با پسری هندو که بیمار دیگری است و دوستش میشود، آشنا میشود. اما یک روز پسر ناپدید میشود. دیگو ترخیص میشود، اما زندگیاش برای همیشه تغییر کرده است. ازدواجش شکست میخورد و در تنهایی شروع به فکر کردن میکند که آیا واقعاً در حال مرگ است و هیچکس به او نگفته است. او سعی میکند بفهمد چه بر سر دوست هندویش آمده و در نهایت با زن دیگری آشنا میشود.