فیلم تابستانی که گذراندیم
سال 1998. ایزابل، دانشجوی روزنامهنگاری، مجبور است برای اتمام مدرکش در روزنامهای در یک شهر کوچک ساحلی گالیسیا کارآموزی کند. وقتی به آنجا میرسد، میخواهد هر چه زودتر شروع به تحقیق کند تا همه چیزهایی را که آموخته است نشان دهد و به یک روزنامهنگار واقعی تبدیل شود. اما موقعیتی که به او اختصاص داده شده آخرین چیزی است که انتظارش را داشت: نوشتن و مدیریت یادبودهایی که به اتاق خبر میرسد. اما این، که در ابتدا ممکن است کسلکننده به نظر برسد، به دروازهای برای تحقیقی تبدیل میشود که او را به نقاط مختلف جغرافیای اسپانیا میبرد تا به دنبال یک داستان عاشقانه غیرممکن باشد.