فیلم آسترگال
در شبی از آوریل 1957، آلبرتین، دختر 19 ساله باهوش و شورشی، از دیوار زندانی که در آن به خاطر یک سرقت در حال گذراندن محکومیت است، میپرد. در سقوطش، یکی از استخوانهای مچ پایش میشکند: آسترگال. او توسط ژولین، یک فراری از عدالت، نجات مییابد و اینگونه یک عشق سوزان بین آنها شکل میگیرد. او او را به پاریس میبرد و پنهانش میکند. اما در حالی که او زندگی گنگستری خود را در اینجا و آنجا ادامه میدهد، زن جوان برای آزادیاش و علیه زخمهای ناشی از غیبت ژولین مبارزه میکند و شعر مینویسد.