ارلان ماریو و ویدی کانیا تصمیم گرفتند که پس از اینکه مایا دچار یک تصادف مرگبار شد که فلج او را تجربه کرد و اغلب تجربه های جادویی را تجربه کرد ، به روستای پدربزرگ خود بازگردند.